ترنمترنم، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

ترنم بهارم

سنگ و سنگ تراش

  سنگ و سنگ تراش روزی سنگ‌تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می‌کرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد شد. در باز بود و او خانه مجلل باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: «این بازرگان چقدر ثروت دارد!» و آرزو کرد که او هم مانند بازرگان شود؛ در یک لحظه به فرمان خدا تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. وی تا مدتی فکر می‌کرد که از همه قدرتمندتر است تا اینکه روزی حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه به حاکم شهر احترام می‌گذارند حتی بازرگانان؛ مرد با خودش فکر کرد: «کاش من هم حاکم بودم، آن وقت از همه قدرتمندتر میشدم!» در همان لحظه او تبدیل به حاکم مقتدر ش...
28 بهمن 1391

بازي

    سلام . من به يك بازي دعوت شدم از طرف رضوان جون ، مامان رادين كوچولو. بازي اينجوريه كه بايد بنويسيم كه چرا وب لاگمون رو دوست داريم و سه تا از دوستانمون رو به اين بازي دعوت كنيم. من وبلاگ ترنم بهارم رو دوست دارم چون : 1- هديه‌اي از طرف من به گل زندگيمون هست ، كه بدونه لحظه لحظه زندگيش و بزرگ شدنش براي ما چه با ارزش و چه زيبا بوده .و با هر نفسش ما جون گرفتيم و شاد شديم. 2- توي اين دنيا و به دور از مشكلات و روزمرگيها ، وبلاگم براي من مثل يه دفتر خاطراته كه مي‌تونم توش از دختر نازنينم بنويسم ، از بهترين بهانه زندگيم و از بالاترين عشق ،كه عشق مادر به فرزند هستش. 3- توي اين دنياي مجاز...
28 بهمن 1391

چهار تا پنج سالگی ترنم

    عکسهایی از ٤ تا ٥ سالگی گل دختر مامانی     ١ مهر سال ٩٠ ،  تولد علی   ( مهزیار - ترنم )     ( فاطمه - علی - ترنم )     ( پریسا - محمد - فاطمه - علی - رضا - امیررضا - ترنم - یگانه - پرهام )       ٢٢ آبان سال ٩٠ ، عروسی الهام جون         ٢٩ اردیبهشت سال ٩١ ، مراسم عقد آجی فاطمه       ١٦ تیر سال ٩١ ، مراسم مکه مامان جون ، باباجون و دایی میلاد         اينم يه عكس از تيپ اسك...
15 بهمن 1391

خورشت هاي باي آشپز كوچولوي ما (ترنم)

        هفتم بهمن ماه سال 91   امروز عصر كه مشغول شكستن گردو براي فسنجون بودم ترنم خانوم هوس كرد آشپزي كنه.      اول از همه رنده رو آورد و شروع كرد به رنده كردن گردوها . بعد هم از يخچال يه تيكه كره برداشت و بهش اضافه كرد. براي اينكه كره زودتر ذوب بشه پياله رو روي بخاري گذاشت و مدام همش زد.  ازم دو تا بيسكويت " هاي باي " خواست . اونها رو هم خرد كرد و با دستكش يكبار مصرف شروع كرد به ورز دادن يا به قول خودش له كردن مواد. همون موقع بابايي انار آورد . وقتي انار دون مي‌كردم براي خالي نبودن عريضه چند تا دونه انار...
9 بهمن 1391

جشن ورود به پیش دبستانی ترنم

    تمام ترانه هايم ترنم ياد توست و تمام نفسهايم خلاصه در نفسهاي توست........     یکم مهر ماه سال ٩١   فرشته کوچولویی ما دیگه کم کم داره بزرگ می‌شه. امروز روز ورود به دوره پیش دبستانی گل دخترمونه. دوره‌ای که باید خودشو آماده کنه برای طی کردن یک مسیر طولانی و سرنوشت ساز.    ملوسک مامان برای رفتن به پیش دبستانی هیچ مشکلی نداشت   ، چون توی همون مهد خودش ( مهد یلدا ) که تقریبا از ٢.٥ سالگی می‌رفت ثبت نام شد.   روز اول مهر روز جشن ورود به پیش دبستانی ، توی حیاط برگزار شد . و امان از بجه‌ها که هر کدوم یک طرف می‌رفتن و بر...
9 بهمن 1391

اولين بار كه دختري تنهايي به حمام رفت

      يكم بهمن ماه سال 91   امروز نقاش كوچولو ی خونه ما تصمیم گرفت که با آب رنگ نقاشی کنه .       پارچه مخصوصش رو انداخت و با يك استكان آب و چند تا برگه مشغول به كار شد.  بعد از کلی خرابکاری ، ببخشید نقاشی ، دخملی حسابی کثیف شد ولی مامانی خیلی کار داشت     و نمی‌تونست ببردش حمام.  فرشته کوچولو پیشنهاد داد که خودش به تنهایی بره حمام  و قول داد که خودشو تمیز بشوره. کلی هم اسباب بازی با خودش برد. نمی‌دونم می خواست بازی کنه یا حمام کنه. خلاصه بعد از کلی معطلی  ، گل در اومد از حموم بل...
9 بهمن 1391

سفر به شمال

      آذر ماه سال ٩٠ همراه عمه پروین و خانواده‌اش به شمال سفر کردیم.     یه مسافرت سه روزه که کلی خوش گذشت . عمه جون از فروشگاه خانه و کاشانه برات یه چتر و چند تا اسباب بازی خرید.           گل دختر مامان کلی ذوق کرد . دستت درد نکنه عمه جون .  پرنسس مامانی هر وقت می‌خواست عکس بندازه چترش رو بالای سرش می‌گرفت   .  به تله کابین نمک آبرود که رفتیم ، اونجا روی کوه پر از برف بود و جیگر مامان یه آدم برفی کوچولو درست کرد و کلی با شاهکارش عکس انداخت.       ...
9 بهمن 1391

جشن فارغ التحصيلي پيش دبستاني 1

      سي‌ام ارديبهشت ماه سال 91   دخملي ناز و ملوس مامان از پيش دبستاني يك فارغ التحصيل شد .    اين مقطع فقط شعر و قرآن و با بچه‌ها كار مي‌شد و از يادگيري حروف خبري نبود. مربي‌هاي مهربون مي‌خواستن بچه‌ها رو بيشتر با محيط درس و آموزش آشنا بكنن . در واقع اين ترم از مهد كمي بالاتر و از پيش دبستاني پايين‌تره . ولي گل دختر ما توي اين مقطعش به خانم دكتر معروف بود . چون خانوم هر وقت از خواب بيدار مي‌شد و حوصله داشت و كار خاصي نداشت همراه بابايي به مهد كودك مي‌رفت و سري هم به اونجا مي‌زد. مسئول مهد مي‌گفت خانم دكتر مهدمون تر...
7 بهمن 1391

تولد پنج سالگی ترنم

    سی‌ام شهریور سال ٩١   عسل مامان و بابا ٥ ساله شد. امسال هم تولد گل زندگیمون کمی متفاوت تر از قبل بود .  تصمیم گرفتیم کیک تولد   و وسایل پذیرایی رو به پارک ببریم و توی پارک برای گل دخملی تولد بگیریم. عصر کلی عکس با ژستهای مختلف از فرشته کوچولو گرفتم  و بعد وسایل و کیک رو برداشتیم و به پارک رفتیم. توی پارک کلی با بچه‌ها بهت خوش گذشت   و کلی هم ذوق کیک تولد و شمعهاتو کردی ولی دریغ از خوردن حتی یک ذره کیک.         اسکوتری که خاله ندا سال قبل برای تولدت خرید          عروسک...
7 بهمن 1391

تولد چهارسالگي ترنم

  سي ام شهريور ماه سال 90     تولد چهارسالگي ترنم در مهد كودك يلدا         ترنم و سارينا سارينا جون براي ترنم كادو يه عروسك به شكل ميمون آورده بود و خاله ريحانه هم براش يه راديو كه به شكل خرگوش بود. دستتون درد نكنه       تولد چهار سالگي ترنم در سفره خانه سنتي سلطان   امسال تصميم گرفتيم كه تولدت نسبت به سالهاي قبل كمي متفاوت باشه. بنابراين مامان جون‌اينا رو دعوت كرديم كه به سفره خانه سلطان بريم.  توي سفره خانه موسيقي زنده اجرا مي‌شد . كيك رو هم برده بوديم . از خ...
7 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنم بهارم می باشد